Wednesday, March 9, 2016

اتفاقا کیفیت

-خیلی بچه که بودم، توی یک مجموعه داستان بلغاری -که فکر می کنم اسم کتاب هم همچین چیزی بود- یک داستانی بود از یک پدری که درباره رابطه ناموفقش با پسر نوجوانش نوشته بود. از همین داستان های ساده ایی که بیشتر شبیه به دردل مادر/پدری توی صف نانوایی است که همه خط مرا می خوانند الا این بچه ذلیل شده ام و بقیه دلداریش می دهند که بابا بچه تو دوره بلوغه و درست می شه. این داستان کوتاه حسابی مرا برای دوره بلوغ آماده کرده بود. یعنی منتظر بودم که یک دوره ایی بیاید که من بتوانم کارهای بی منطق کنم و بقیه بگویند عیبی ندارد بزرگ می شود درست می شود.  راستش آن روز و آن دوره هرگز نرسید. به جایش نشستم هر روز برای زندگیم فرمول و منطق جدید ساختم. هر بار که می خواستم یک کار هیجان انگیز خارج از چارچوبی انجام دهم قبلش می آمدم چارتا جمله قصار آماده می کردم و یک لکچر طولانی می دادم درباب کارم برای خانواده.  الان یادم نمی آید که هیچ وقت شکست خورده ام یا نه ولی هیچ کاری را پنهانی انجام ندادم. خیلی دعوا کردم، اعتصاب غذا و قهر و همین ابزارهای پیش پا افتاده ایی که آن وقت ها همه ازش استفاده می کردند. می دانستم می توانم بدون این که به روی خودم بیاورم یک کاری را انجام بدهم و خانواده هم می تواند تظاهر کند که نمی داند من دارم چه کار می کنم در حالی که می داند و همه چیز توی صلح و صفا برگزار شود اما نمی توانستم با خودم کنار بیایم. 

- یک سریال کره ایی پخش می شد چند سال پیش که قهرمانش یانگوم نامی بود. من هر وقت می آمدم خانه بابا داشت این سریال را با لذت نگاه می کرد. یک قسمتش یکی از پدر یانگوم پرسیده بود که این ترب های تازه را از کجا خریده، پدر یانگوم شروع کرد به تعریف مشروح اتفاقات رخ داده از ۵ صبح که از خانه خارج شده  تا ۲ بعد از ظهر که ترب را خریده. نصف اپیزود هم گذشت. 

- صفحه را باز کرده بودم درباره ای "ابرام" بنویسم، از شانزده هفده سال قبل، از اولین سفری که تنهایی رفتم، از کلاس درس معارفی توی یک شهری ۹۰۰ کیلومتر دورتر از محل زندگی ام، وقتی که استاد آخوند کلاس پرسید یک آدمی هست که سی سال است نماز می خواند ولی اصلا نمی فهمد چه می خواند و معنی اش را نفهمیده، حالا این آدم بهتر است اول معنی را یاد بگیرد و بعد عبادت کند یا این که همین طور بی معنی عبادت کند. می خواستم از آن روز بنویسم ولی بعد سندروم "پدر یانگوم" مرا هی برد دورتر. نشد دیگر. برای اهل معنی همین ها کفایت می کند.

پا نوشت: راستش پدر یانگوم حق دارد. 

No comments:

Post a Comment